در این مطلب، حوادث انقلابی دیماه سال ۱۳۵۷ گزارش شده و روزشمار اول تا ۹ دیماه همان سال به تفکیک تهیه و ثبت شده است که در ادامه میخوانید:
صبح، عدهای از مردم به نیت تظاهرات مقابل خانه آیتالله شیرازی در چهارراهنادری تجمع میکنند، اما ساعت به ۳ عصر نکشیده، سرلشکر میرهادی، فرمانده لشکر شرق، دستور میدهد سربازانش مردم را به رگبار مسلسل ببندند.
در این گلولهباران شصت نفر مجروح میشوند و روزنامههای وقت، تعداد کشتهشدگان را ارقام دیگری اعلام میکنند؛ عددی که بین هشت، دوازده و بیست متفاوت است. این روز، خونینترین روز قیام مشهدیها از ابتدای انقلاب تا به آن لحظه بهشمار میرود.
ادارهها به حالت نیمهتعطیل درآمده و کرکره هیچ مغازهای در شهر بالا نرفته است. مردم مثل همیشه مقابل بیت آیتالله شیرازی جمع شدهاند تا انتقام خونهایی را که روز گذشته بر سنگفرش خیابان ریخته شده است، بگیرند. سیل جمعیت معترض، خود را به میدان شاه میرسانند. هدف، پایین کشیدن مجسمه است.
مردم درختهای میدان را قطع میکنند، پایین پای مجسمه رضاشاه آتش میزنند و پس از آن مجسمه را با پتک و کلنگ میشکنند. عصر همین روز، آقای شیرازی در تلگرافی به ازهاری مینویسد: «اگر میرهادی ظرف ۴۸ساعت مشهد را ترک نکند، زنده نخواهد بود». پس از این، روزهای ۴ و ۵ دی در مشهد، عزای عمومی اعلام میشود.
هنگام غروب آفتاب، هفت نفر از زندانیان سیاسی بهعلت داشتن شرایط بد، دست به تظاهراتی میزنند که پاسخ آن، گلوله است. زندانیان پس از شنیدن صدای تیراندازی مأموران، درهای زندان را میشکنند و هر چیزی را که دم دستشان میآید، آتش میزنند. چند دقیقه بعد، دود از پنجرهها به آسمان زندان میرسد، شهر را سیاه میکند و مردم را به آنسو میکشاند.
در این حادثه شش نفر کشته و یازده نفر مجروح میشوند. از کشتهشدههای این روز میتوان به «جواد نباتیمقدم» اشاره کرد. او متولد اردبیل، پیراهندوز و هفدهساله بود و بهدلیل شرکت در تظاهرات، بازداشت شده بود و در زندان وکیلآباد بهسر میبرد. بدن نیمسوختهاش پس از چند روز شناسایی و ۱۱ دی در بهشترضا به خاک سپرده میشود.
محمدرضا حسینزاده، دانشجو و سیمکش ساختمان، نیز در همین ایام بعد از شکنجه در کلانتری و خودداری از مصرف غذای زندان با شلیک گلوله مأموران زندان جان میسپرد. استوار دوم شهربانی، سیدمحمد مادویشهری، هم بر اثر آتشسوزی زندان وکیلآباد به شهادت میرسد.
درپی این رویداد، آیتالله سیدکاظم مرعشی و آیتالله شیخمهدی نوغانی و چند نفر از روحانیان بنام و نمایندگان حقوقبشر و دادستان مشهد در زندان حضور مییابند. زندانیان اعلام میکنند فقط به روحانیان اعتماد دارند. با دخالت علما، هشتاد زندانی سیاسی در این روز از زندان آزاد میشوند.
پرده سرخرنگی به طول سه متر در ایوان مقصوره مسجد جامع گوهرشاد نصب میشود. روی این پرده نوشته شده است: «به دستور خمینی، سرباز! فرار کن و به برادر مجاهد خود بپیوند».
مشهد برای اعلام همدردی با زندانیان که روز قبل با انقلاب اسلامی اعلام همبستگی کردهاند، تعطیل میشود. همچنین کارکنان استانداری خراسان ضمن ابراز تنفر از شاه و ایادی او، با جنبش اسلامی اعلام همبستگی میکنند و دست از کار میکشند و در منزل آیتالله حاجآقاحسن قمی متحصن میشوند. پزشکان، کارمندان، کارکنان بهداری و بهزیستی خراسان نیز در یک راهپیمایی با فریادهای «مرگ بر شاه» به صفوف مردم میپیوندند.
در ادامه نیز اعلامیه کفنپوشان و ازجانگذشتگان خراسان در اخطار به افسران و درجهداران و خانوادههای آنها منتشر میشود. در بخشی از این اعلامیه آمده است: «از این تاریخ به همه افسران و درجهدارانی که نتوانستهاند حرکت انقلابی مردم مسلمان و مبارز ایران را درک کنند و به صف مردم بپیوندند و هنوز از دستورات شاه خائن و اربابان آمریکاییاش اطاعت میکنند و فرزندان و مردم بیگناه مملکت ما را به خاکوخون میکشند، اخطار میکنیم که این افسران و درجهداران، همانند اربابانشان، از نظر ما قاتل و جنایتکارند».
در این اعلامیه، همه افسران تهدید شدهاند که از این پس در مقابل هر شهید یا مجروح، یک مأمور انتظامی یا یکی از افراد خانواده او کشته خواهد شد.
دانشگاهیان مشهد در مجلس بزرگداشت استاد شهید، کامران نجاتاللهی، شرکت میکنند و در پایان، حجتالاسلاموالمسلمین هاشمینژاد سخنرانی میکند. مجلس ترحیمی را نیز آیتالله العظمیشیرازی و آیتالله قمی و دیگر علما برای تجلیل از شهدای دی مشهد در واقعه گوهرشاد، برگزار میکنند.
در این مجلس، علما، پزشکان، دانشجویان و اصناف حضور دارند و حضرت آیتالله خامنهای سخنرانی میکند و بیانیه دادگستری مشهد در اعتراض به کشتار روز شنبه دوم دی، منتشر میشود. در ادامه، قاضیان و کارمندان دادگستری در اعتراض به حکومتنظامی و بهعنوان همدردی با خانواده شهدا، از حضور در محل کار خودداری میکنند و خواستار مجازات عاملان این جنایت میشوند.
مردم مبارز مشهد با اظهار شادمانی از پیوستن کارمندان استانداری به صف انقلابیان، وارد استانداری میشوند. حاجیعبدالرضا غنیان به درخواست دوستانش، به پشتبام استانداری میرود و از مردم میخواهد که شیشهها را نشکنند و سبزهها، گلها و باغچهها را تخریب نکنند.
در این هنگام، یک ماشین ارتش وارد استانداری میشود و یک نفر از افسران از ماشین پیاده میشود و با آیتالله سیدعلی خامنهای دست میدهد. میان مردم شایع شده است که ارتش اعلان همبستگی کرده است، ولی لحظهای بعد، صدای تیربارها از همهجا شنیده میشود و آتش به روی مردم میبارد. در این حادثه، دههانفر شهید و صدهانفر مجروح میشوند.
از شهدای نهم دی، میتوان به شهید مهندس محمد سالیانی اشاره کرد. او در تصرف اداره آگاهی، هدف اصابت گلوله قرار گرفت. غلامرضا شفایی در منزل آیتالله سیدعبدالله شیرازی و قربانعلی صوفیحسنآبادی در چهارراهلشکر به شهادت رسیدند. او صبح شنبه نهم دی وقتی که لباس خود را میپوشد، به مادرش میگوید: «امروز هر چی میخواهید، مرا نگاه کنید؛ دیگر معلوم نیست مرا ببینید».
غلامرضا بیکزاده، نیز از شهدای این روز است. او گچکار بود و پیش از خارج شدن از خانه، غسل شهادت میکند و به یکی از خویشاوندان نزدیک خود میگوید: «امروز روز شهادت است».
او هم مقابل استانداری با شهامتی چشمگیر به قصد خلعسلاح راننده تانک به آن یورش میبرد و هدف اصابت گلوله سرنشینان تانک قرار میگیرد. همچنین محمد تدینچرمه که راننده تاکسی بود و مجروحان را با ماشین خود به بیمارستان حمل میکرد، در این روز جلوی منزل آیتالله سیدعبدالله شیرازی به شهادت میرسد.
از دیگر شهدای ۹ دی میتوان به حسین دلشادژاکتباف و اسماعیل توکلی اشاره کرد. توکلی، تریکوفروش بود و ۲۲ سال داشت. او در روز نهم دی درحالیکه موی سرش را بنا به دستور امامخمینی کوتاه کرده بود تا سربازان فراری شناخته نشوند، لباس تمیزی میپوشد و به مادرش میگوید: «من امروز شهید خواهم شد. خبرم که آمد، ناراحت نشوید».
شهدای این روز فقط از گروه مردان نیستند. خانم فاطمه امیریبیرجندی، نیز از شهدای روز نهم دی است. او درحالیکه دختر خود را در آغوش داشته است، در چهارراهلشکر به شهادت میرسد. مبینه سالارپور از دیگر شهدای زن روز نهم دی است. وی بر اثر هجوم تانکهای ارتش به صف زنان تظاهرکننده، زیر چرخهای تانک به شهادت میرسد.
در این روز همچنین فروشگاه لشکر، سینما شهر فرنگ، کارخانه پپسی، انجمن ایران و آمریکا، انجمن ایران و انگلیس و اداره آگاهی و زندان زنان به آتش کشیده میشود. خانه مستشاران آمریکایی به محاصره درمیآید و کلانتریهای زیادی سقوط میکنند. دو گروه سرباز پیاده، دستگیر و خلعسلاح میشوند و خودروی آنها به آتش کشیده میشود.
سرهنگ کلالی، رئیس توپخانه، سرگرد افشین، معاون ساواک و سه نفر از کارکنان آگاهی شهربانی به نامهای ستوان سلطانی، سرپاسبان خسروی و سرپاسبان مقدم کشته میشوند و جنازه سه نفر از آنها به عقب وانتی، بسته و تا میدان مجسمه (شهدا) به زمین کشیده میشود و سپس آنها از تنه مجسمه به دار آویخته میشوند.
معاون کلانتری ۴، دو پاسبان، سه مأمور آگاهی و دو سرباز، دستگیر و ۴۴ قبضه تفنگ ژ ۳ و هفت قبضه تیربار و یک دستگاه بیسیم پیآرسی ۷۷ و ۵۳ عدد ماسک ضدگاز، چهارده تیر فشنگ کلت، ۱۰ هزارو ۹۳۰ فشنگ ۶۲/۷ و ۱۰ عدد نارنجک اشکآور به تصرف انقلابیان درمیآید. همچنین خودرو زیل و سه دستگاه تانک، آتش زده میشود.
افراد دستگیرشده توسط مردم، همگی شبهنگام آزاد میشوند، اما از آن میان، دو دژبان پس از خروج از منزل آیتالله العظمیسیدعبدالله شیرازی، به وسیله افراد ناشناسی از پای درمیآیند. آن دو، متهم بودند که به روی مردم آتش گشودهاند.
* این گزارش شنبه ۹ دیماه ۱۴۰۲ در شماره ۴۱۲۰ روزنامه شهرآرا در صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.